لاهور را رها کردی تا چراغ لاله ی خیابانهای تهران شوی ، خیابان های تهران اما امروز تاریکند چراغ ها را می کشند و از خون هر چراغ هزاران لاله می دمد این روزها که قامت سرو سخت خمیده
من سین هستم ، سین هم سین هست . من و سین یعنی سین و سین با هم دیگه اینجا می نویسیم . اونجا هم با هم زندگی می کنیم . اونجا علاوه بر زندگی کردن ، با هم دیگه هم می نویسیم . از این به بعد لابد اینجا هم علاوه بر نوشتن با هم زندگی می کنیم .
۱۰ نظر:
احسنتم...
سال سیاهی و قرن تباهی است
عمر به عزاست
ایران ویران شذه است...
دریغ است ایران که ویران شود...
انصافا هم که قامت سرو سخت خمیده ست ... مناظره های این شبها رو که میبینم احساس می کنم بعضی انسانها چقدر میتونن بی ارزش باشن
سلام.
اتفاقا وسط امتحانات آنقدر حال میده فیلم ببینی!
مرسی که اومدی.
سلام سین جون
مامانتون بدجور راست میگن
خوشحالم از آشنایی باهات
بابا خانوم مبارکه!
همون چیزی رو که نوشته بودی برام رو می گم
دوووووستت دارمممممممممممم
لینکتون کردم.
سلام.تازه آدرس گرفتم.قشنگ بود.ولی میام برای گفتمان البته اگه وقت داریدوتحویل می گیرید!
ارسال یک نظر